عاشق نتواند که دمی بی غم زیست


عاشق نتواند که دمی بی غم زیست

عاشق نتواند که دمی بی غم زیست


عاشق نتواند که دمی بی غم زیست

عاشق نتواند که دمی بی غم زیست


بی یار و دیار اگر بود خود غم نیست

بی یار و دیار اگر بود خود غم نیست
بی یار و دیار اگر بود خود غم نیست
بی یار و دیار اگر بود خود غم نیست
بی یار و دیار اگر بود خود غم نیست
خوش آنکه بیک کرشمه جان کرد نثار
خوش آنکه بیک کرشمه جان کرد نثار
خوش آنکه بیک کرشمه جان کرد نثار
خوش آنکه بیک کرشمه جان کرد نثار
خوش آنکه بیک کرشمه جان کرد نثار
هجران و وصال را ندانست که چیست
هجران و وصال را ندانست که چیست
هجران و وصال را ندانست که چیست
هجران و وصال را ندانست که چیست
هجران و وصال را ندانست که چیست